عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 751
نویسنده : کوروش

 مهاجرت و جدایی آریاییان [ویرایش]

 
بعدها اقوام آریایی نیز به جهاتی شاید اقتصادی مهاجرت کردند و دسته‌ای به طرف ایران و هند روان شدند.[۶]
 
تاریخ جدا شدن شعبهٔ هندو ایرانی از سایر آریاییان معلوم نیست ولی می‌دانیم که آریاییان هندی حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییان به ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح دانسته‌اند.[۷] تدریجاً جدایی در شاخه هندوایرانی بیشتر شد و بالاخره هندوها بنام مردم هندوآریایی در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوان آریایی پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در زمان متأخر آریاورته را هندوستان نامیدند. بعدها همین نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک بسیار فراخ هند اطلاق گردید.[۸] آریاییهایی که در فلات ایران اقامت گزیده و با مردم بومی در آمیختند، ایرانی خوانده شدند.[۹] نام آریائی اصلاً به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییان از همین لفظ گرفته شده‌است.[۱۰]
 
معتقدات آریاییان [ویرایش]

تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 605
نویسنده : کوروش

 

تعریف آریایی [ویرایش]

آریایی اصطلاحی است که به معانی متعدد اطلاق شده‌است بر طبق یکی از تعاریف آریاییان کسانی هستند که به زبان آریایی تکلم می‌کنند، حال رنگ پوستشان یا خونشان از هر نژاد که باشد، تفاوتی ندارد و در این تعریف منظوری جز از نظر زبان آنان نیست. زبان آریایی یا آرین از نظر زبانشناسی زبانیست که به دستهٔ زبانی هندوایرانی، از طایفهٔ هندواروپایی داده شده‌است.[۲]

اَئیریه یا آریایی نام یکی از اقوام هندواروپایی است. در اینجا باید یادآور شویم که تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی درباره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا می‌نامیدند. هندیان و ایرانیان (پارس‌ها، مادها و الان‌ها و سکاها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه) خود را آریا می‌خواندند.[۳]

آریایی فقط به ایرانیان و هندوان اطلاق می‌شود نه به اقوام دیگر معروف به هندواروپایی، آنها هر یک با نام قومی خودشان چون ژرمن، لاتین،اسلاو و جز اینها از همدیگر باز شناخته می‌شوند. در قرن گذشته چند تن از دانشمندان به اشتباه کلمه آریایی را به همهٔ اقوام هندواروپایی اطلاق کردند اما این خطا دیری نپائید. در کشور آلمان نیز در زمان قدرت گرفتن حزب نازیها کلمهٔ آریایی بار دیگر رنگ و رویی دیگر گرفت و همهٔ اقوام هندواروپایی را در مقابل اقوام سامی و مغول‌نژاد آریایی خواندند. امروزه آریایی فقط به اقوام دو نژاد هندوایرانی اختصاص دارد.[۴]

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
هندواروپایی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
هندوایرانی
 
 
 
اروپایی
 
ژرمن
 
لاتین
 
اسلاو
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اقوام ایرانی تبار
 
فلات ایران
 
آسیای میانه
 
 
 
 
 
 
 
هندوآریایی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اقوام ایرانی تبار ساکن
 
 
 
عشایر ایرانی‌تبار
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شمال غربی فلات ایران:مادها
 
جنوب غربی فلات ایران:پارس‌ها
 
شمال شرقی فلات ایران:تمدن آمودریا:بلخ-مرو
 
آسیای میانه تمدن آمودریا:سغد
 
آسیای میانه تمدن آمودریا:خوارزم
 
آسیای میانه تریم باسین:ختن-سکاها
 
 
 
منطقهٔاوکراین:کیمری-سکاها-

تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 1108
نویسنده : کوروش

 

شجره‌نامه [ویرایش]

 
 
 
 
 
 
کی‌قباد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کی‌اپیوه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کی‌بیرشن
 
کی‌پیسین
 
کی‌آرش
 
کی‌کاووس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مَنوش
 
 
 
 
 
سیاوش
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اوزان
 
 
 
 
 
کی‌خسرو
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کی‌لهراسپ
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
زریر
 
 
 
 
کی‌ویشتاسپ
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
بستور
تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 612
نویسنده : کوروش

 

واژه‌شناسی [ویرایش]

کیانیان (در اصل کَیان یا کَویان) جمع واژهٔ «کَی»، به معنای حکیم و دانشمند می‌باشد. این واژه در اوستا به شکل «کَوی» آمده‌است.[۲]

کَویان (کیانیان) در اوستا [ویرایش]

کَوی‌ها و کَرپنان (karpan) در اوستا گروهی خاص از روحانیانِ دارای مذهب دیو یسنا هستند که با زرتشت دشمنی می‌کردند.[۲] اما از هشت تن نیز -که مردمانی نیک بودند و پیش از زرتشت زندگی می‌کردند- با لقب کَوی یاد شده است. اسامی این هشت تن از این قرار است:

کَوی‌کوات (Kavi Kavat)، به فارسی: کی‌قباد

کَوی‌ائی‌پی‌وُهو (Kavi Aipivohu)

کَوی‌اوسَذَن (Kavi Usazn)، به فارسی: کی‌کاووس

کَوی‌اَرشن (Kavi Arshan) به فارسی:کی‌آرش

کَوی‌پیسینه (Kavi Pisinah) به فارسی:کی‌پشین

کَوی‌بیَّرشن (Kavi Byarshan)

کَوی‌سیّاوَرشَن (Kavi Syavarshan)، به فارسی: کی‌سیاوش

کَوی‌هئوسرَوَه (Kavi Haosravah)، به فارسی: کی‌خسرو

از این افراد، کی‌قباد، کی‌کاووس و کی‌خسرو به پادشاهی رسیدند. دو تن دیگر نیز خارج از این گروه، در سلسلهٔ کیانیان، در زمان زرتشت می‌زیسته‌اند:

اَئوروت‌اَسپَ (Aurvataspa)، به فارسی: کی‌لهراسپ و کَوی‌ویشتاسپَ (Kavi Vishataspa)، به فارسی: کی‌گشتاسپ.[۳]

پادشاهان کیان



:: برچسب‌ها: واژه شناسی ,
تاریخ : شنبه 17 دی 1390
بازدید : 774
نویسنده : کوروش

 

داستان تولد کوروش در کتاب هرودوت 

آژی دهاک (پدربزرگ کوروش) شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه یکم یکی از پارسیان، به زناشویی داد.

ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگ‌های آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این‌بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژی دهاک به مراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش بههمدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خواب‌هایی که دیده بود، از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش به نام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد «وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد، دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشندهٔ فرزندش مدارا نخواهد کرد.» پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به نام مهرداد (میترادات) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.

چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

بازگشت کوروش به دربار [ویرایش]

روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند، یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش هم‌بازی‌های خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود، تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان دربارهٔ هویت طفل مذکور پرسش‌هایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست.

مهمانی آژی دهاک [ویرایش]

آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم.» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.[۱] آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید، خطاب به هارپاگ گفت «امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند.» هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کوروش و خواب‌هایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی‌خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشت‌هایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند، سپس به هارپاگ گفت «می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند؟» سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند. هنگامی که مأموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت «هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.» این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.[۲]

کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم پارس شد. پدر کوروش کمبوجیه یکم و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه یکم خو و اخلاق پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند، پرورش یافت. بعد از مرگ پدر، وی شاه پارس شد.[۳]

 



:: برچسب‌ها: داستان تولد کوروش در کتاب هرودوت ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دین حضرت زرتشت به باز خواهد گشت و آدرس hazrtezarathustra.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 119
بازدید دیروز : 130
بازدید هفته : 727
بازدید ماه : 713
بازدید کل : 340767
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com